سورنا قبادی ارفعیسورنا قبادی ارفعی، تا این لحظه: 20 سال و 5 ماه و 5 روز سن داره

سورنا وروجک و بلا

16-سورنا@ آچار فرانسه

نمی دونم به خاطر عشقی که به کریستین رونالدو دارم، عاشق فوتبال شدم ویانه...به عشق فوتبال ،کریستین رو دوست دارم! در هر صورت عشق به فوتبال وپرسپولیس وعلی کریمی،تو خون منه... زنده باد پرسپولیس*!*!*! یکشنبه ها هم به عشق ورزش میرم مدرسه.نمیدونید چه هیجانی داره!! برین کنار که آقا سورنا داره یه شوت جانانه توی دروازه .... به ورزشهای رزمی ،کشتی کج،جومونگ،جنگ های کاراءیب و...خیلی علاقه دارم ودر ضمن ٣تا هم شمشیر دارم...   جومونگ جان کجایی که یادت بخیر.هییییییی!(اگه به هیچکی نگین براتون میگم که اون موقع ها ،آره درست حدس زدین: سوسانو ...)   بعضی وقتا هم پا تو کفش بزرگترها...نه نه نه ببخشید....
19 فروردين 1391

15-عشق من شهر بازی

همین طوری نگام نکنیدا !الکی نیست که خاله جونی بهم میگه وروجک...دوست دارم همیشه برم شهر بازی... یوهو بیاین شیرجه بریم تو شهر بازی... ویژ..ویژ...بزن بریم که رفتیم........... اگه دوست داری با من بیا تو شهر بازی،اما اول ادامه رو کلیک کن.... ببین چقدر فینگیلی بودم ...اما اصلا"از آب نمیترسیدم... اینجا م با کارن جونی رفته بودیم شهر بازی بسیج...ولی کارن کو؟ انگار کارن داره پیداش میشه!..خوش میگذره پسر؟خوب جیم میزنی!!!!پسردایی به این نا قلایی ندیده بودم!!!   کوچولو که بودم میتر سیدم برم تو استخر توپ...چونکه فکر میکردم زیر توپها آب هست وکوسه و بزن وبخور وبکش بکش...برا همین از مامانی اصرار و...
19 فروردين 1391

13-برو بچ بیاین دوباره تولد داریم...

تا باشه جشن وسرور ... یه تولد دیگه تو راهه،اگه به هیچکی نگی بهتون میگم!!! آره 1فروردین مامان سحرم 31ساله میشه،اما نمی دونم  می تونیم براش جشن بگیریم یا نه چون خیلی سرمون شلوغه!!! مامان ج ونم تولدت مبارک..خیلی دوست دارمت اینم یه عالمه چشمک برا ی شما.... ...
19 فروردين 1391

14-عید اومده از سفر

ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم        ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار نرم نرمک میرسد اینک بهار خوش به حال روزگار گر نکوبی شیشه یغم رابه سنگ هفت رنگش میشود هفتاد رنگ (نو بهار بر همه یشما مبارک) بهار سال ٩١ هم فرا رسید  ١٣روز عید رو با مامان وبابا شمال بودیم .خیلی هم خوش گذشت.چندتا عکس هم در صندوق خاطراتم میگذارم: این اژدها کوچولو رو به یاد داداشی گلم بغل کردم... داداشی دوستت دارم... بقیه عکسها رو در ادامه مشاهده می کنیم...بفرمایین   وبا یه شوت جانانه پریدم تو سال 91 ... چونکه میخوام فوت...
19 فروردين 1391

12-وقتی حسی واسه نوشتن نیست ...

اصلا" حوصله برا نوشتن ندارم.میدونین چرا؟ 2روزه خاله جونی وشهراد کوچولو براشون مشکل پیش اومده ومن ومامان سحر هیچ کاری از دستمون بر نمیاد که انجام بدیم  واسه همین تصمیم میگیرم براشون شعر بگم: اینم آقا شهراد پسر خالمه که خیلی دوسش دارم. ادامه مطلب رو کلیک کنید تا جریان رو تعریف کنم... شیر کوچولو ی ما تو دل همه جا داره مخصوصا" من !!!!                        ماجرا رو از زبون خاله جون براتون میگم"   ماجرای سیب سرخ....   سه شنبه: برداشت اول : در صند...
19 فروردين 1391

11-دل تکونی

نوشته مامان سحرم: بیایید با هم خونه تکونی کنیم!چی دیر شده نه اصلا"دیر نشده ... آها منظورم تکاندن افکار وغصه هامونه!!!! *اگر شکستهایتان را به جای پا تبدیل کنید وبر آنها قدم گذارید شما را در اوج عرشیا ملاقات خواهم کرد.* تصمیم می گیرم تو دلم خونه تکونی راه بیندازم! می خوام خیلی از افکارو فراموش کنم! اونایی که ازشون گله دارم،اونایی که به من بی محبتی کردن، اونایی که جواب خوبی های منو با بدی دادن واونایی که با نیش حرفشون ویا تیر نگاهشون منو رنجوندن، همه رو می بخشم،،، آره اینجوری بهتره! چه قدر سبک می شم دلم خالی میشه.. خونه تکونی همیشه خوبه .هر لحظه! چرا باید منتظر نوروز سال بعد باشیم. بیا در لحظ...
19 فروردين 1391

10- تولد بازاره.. بیا تو کلبه خاطرات تو هم ببین

از اونجایی که من عاشق کیکم ومامان سحر برا تولد بابایی کیک نخرید منم تصمیم گرفتم برم سراغ تولدهایی که رفتم تا کیکاشونو ببینم.... حالا با من همراه بشین تو این سفر کیکی... بیاین دیگه منتظرم،،،   اینم کیک 2لپی تولد 7سالگیمه رفتیم یه جای سنتی تو ساری ،خیلی خوش گذشت تازه 2تا کیک هم داشتم...بفرمایید کیک عزیزم...   ای خدا چرا اینقدر لفتش می دین.. کیکو که فوت کردم بعدشم که بریدم شام هم که خوردیم قلیون هم که کشیدین پس کیکو کادو رو کی میارین؟//     هم هم هم بی هاین کک بخولین                       ...
19 فروردين 1391

8-تخ#شپلق#توخ#آخ جون چهارشنبه سوریه

نوشته مامان سحر: سلام می کنم به همه ی آریایی های عزیزم: میدونم همه مشغول خانه تکانی خرید و.. هستید.با امید آنکه سال خوب* خوش* همراه با موفقیت وتندرستی داشته باشیم. کم وبیش سر وصداهایی  به گوش می رسه .هنوز چهارشنبه نیومده  اما انگاری بعضی پیشباز رفته اند وبعضی هم تا شب سال تحویل آنرا بدرقه می کنند. چهارشنبه سوری معمولا"رسمه اضافات و وسایل غیر قابل استفاده  که ما حصل خانه تکانی است را جمع کرده وبا آن 7تا کپه آتش درست می کنند بعدش تمام خانواده از روی آ ن میپرند ومیگویند : زردی من از تو      سرخی تو از من جوان ترها هم مراسم قاشق زنی را اجرا می کنند وکلی حال می ک...
19 فروردين 1391

9-بیاین تو ببین چه تولد شلوغ پلوغی

  م ژده مژده #امشب تولد بابا محمدمه هر سال تولد بابا توخونه تکونی وخرید عید قاطی پاتی میشه   ونمی تونیم یه جشن مفصل بگیریم اما من ومامان براش کیک وکادو کوچولو میگیریم... پارسال هم به اتفاق خانعمو وشهلاب اینا رفته بودیم خرید وخونه هم شلوغ وبه هم ریخته بود اما با کیک کوچولو براش تولد گرفتیم....اون بالا هم عکس پارسال عاشق کیک وشیرینی ناپلئونی هستمواینجا هم دلم داره آب میشه... بابا محمد دوست دارم وبهت  تولدت رو تبریک میگم شمع36سالگی رو فوت میکنی ووارد 37سالگی میشی انشال لا 120سالگیتو فوت کنی.   قد تمام دنیا دوستت دارم ...
19 فروردين 1391

7-بزن اون دست قشنگه رو

می خوام در مورد یه نفر براتون بگم که خیلی دوسش دارم. یکی که دوست دارم قدم اندازه ی اون بشه.وقتی 5سالم بود لامپ رو نشون میدادم ومی گفتم می خام اندازه لامپ بشم ازم مپرسیدن چرا؟ ... چون دایجون نیما اندازه ی لامپه!!. اره درست حدس زدید .خودشه .آخرین فرزند خانواده ی مامانم که 16سال از من بزرگتره. دایجون نیما واقعنی دوستت دارمه!!     کوچولو که بودم بهش میگفتم دایی نی نی اونم حالش گرفته میشد آخه یه جورایی کم میاورد.چند مرتبه هم تنبیه شدم  (منو میذاشت تو حموم وبرق رو هم خاموش میکرد.. یه روز صبح زود که مامانم رفته بود دانشگاه دایجون به من صبحونه نداد ومن تا ساعت 12.5التماسش کردم که بیدار شو به م...
19 فروردين 1391